-
داستانک در عصر ما
جمعه 19 اسفند 1401 22:24
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 48 شماره 296از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و پنجم : چرخش شیرین و ذهن و فکرش درگیره که چطوری این سرمایه ها را جمع و محافظت کنه یا چطوری به کار بگیره و تجارتشو توسعه بده... بابا حاجی، به خیال خودش صاحب ملک و مال شده ولی به نظر من این ملک و ماله که...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 12 اسفند 1401 20:38
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 47 شماره 295از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و چهارم: شب آبستنه! ننه اسمال در ادامه افزود:«منم به اقتضای یاور و مددکار خونواده ها امروز به خیلی جاها سر زدم و با بزرگترا مشورت کردم، کارها خوب پیش میره باید فرصت و موقعیتش جور بشه تا نتیجه بده... در...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 5 اسفند 1401 20:49
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 46 شماره 294 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و سوم: چشمانی در اشک :«عرض شود، حاج آقا زرپور در فروشگاهش چند تا کارگر داره که یکی از اونا هم ولایتی منه... و این هم ولایتی چنان خودشو در دل حاج آقا جا داده که تمومی امورات خونواده اش بر عهده ایشونه! و...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 28 بهمن 1401 20:51
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 45 شماره 293 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و دوم: نقش جمشید! امروز، آبرو، ارزش و اعتبار و یا شخصیت هر کسی با ارقام حساب بانکی اش مشخص میشه! نه به کمال و جمال! مگر به چشم خودت ندیدی هر رستورانی که میریم چجوری خدمه اون رستوران تا مدیرش سر تعظیم...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 21 بهمن 1401 19:41
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 44 شماره 292 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و یکم: جدال لفظی ... :«بسه! بسه! نمی خوام دیگه بشنوم! و اینجا معلوم میشه کی دخترشو دوس داره و کی به نام دوس داشتن، دشمنشه! من تموم تلاشمو کردم تا کار رو به این مرحله رسوندم و شما مثل همیشه خانم! رشته...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 14 بهمن 1401 21:27
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 43 شماره 291 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیستم: دنباله جدال لفظی(شماره2) منم افتخار می کنم چرا که شریکمه خوب می شناسمش! یعنی غریبه نیس!و آینده شیرین رو هم بسیار بسیار شیرین می بینم! چرا که این حاج آقا بهشت و رویا و آرزوی یک خانم رو می سازه، یعنی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 7 بهمن 1401 20:53
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 42 شماره 290 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت نوزدهم: جدال لفظی زن و شوهر به طور جدی قول همکاری میده!؟ مگر می خواد چی کار کنه!؟»پرسشهایی بودند که ذهن و فکر اسمال را اشغال کرده و دَوَرانی موج می زدند و او را رها نمی کردند!. در خانه ی حاجی آجیلی چه گذشت؟...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 30 دی 1401 20:39
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 41 شماره 289 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت هجدهم: گریه عاشقانه به دو سه خونواده سری بزنم! هر چه زودتر بهتر...» و جمشید که اسمال را کلافه می دید باز تکرار کرد:«من به مادرت اطمینان کامل دارم که هر کاری باشه می کنه و اجازه نمیده کسی عروسش رو ببره... تو...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 23 دی 1401 21:29
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 40 شماره 288 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت هفدهم: به مادر اعتماد کن! و صدای جمشید را تشخیص داد که با اسمال می خواندند:« دختر شیرازی جوونم!/جوونم شیرازی/ابروتو به من بنما/ تا شوم راضی/ ابرومو می خوای چه کنی/ بی حیا پسر/کمون تو بازار ندیدی/ اینم مثل...
-
داستانک در عصر ما
شنبه 17 دی 1401 20:52
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 39 شماره 287 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت شانزدهم: مخمصه ...ننه جون! بلایی ناخواسته رسیده زندگی ما بهم ریخته... آرامش از من و شیرین گرفته...» و ناگهان صدایش در گلو شکست و بغض خانم ترکید... و سیل اشک بر گونه هایش دوید... در این حال آهسته با دستمال...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 9 دی 1401 22:25
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 38 شماره 286 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت پانزدهم:سفره دل ...و این دو پرسش ذهن مادر و دختر را روز به روز مشوش تر می ساخت به ویژه اینکه حاجی آجیلی هم از پاسخ دادن طفره می رفت و با منحرف کردن موضوع، مطلبی دیگر را پیش می کشید. و این مورد بر کنجکاوی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 2 دی 1401 12:22
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 37 شماره 285 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت چهاردهم: نگاه هیز ... آنگونه که هر کس او را می دید سعی می کرد زودتر از کنارش دور شود! چرا که اخمو و عبوس به نظر می رسید و به ندرت لبخند می زد! در همین اولین دیدار بود که خانم حاجی آجیلی و شیرین متوجه نگاه...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 25 آذر 1401 18:12
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 36 شماره 284 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سیزدهم: منافع فریبنده ... و اگر از او بپرسی چند کبوتر دارد، جواب منفی خواهد بود. و باز تکرار کرد:«بنابراین باید کاری کرد!» * از خانه حاجی آجیلی چه خبر؟ حاجی آجیلی هر شب که پایش به خانه می رسید چنان با هیجان...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 18 آذر 1401 20:36
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 35 شماره 283 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت دوازدهم: احساس وظیفه ...و این اولین بار نیست که حاجی آجیلی دست به چنین کاری می زنه!» و برای دل پسرش و قوت قلب او اضافه کرد:«اگر مادر ساربونه، می دونه شتر رو کجا بخوابونه!» و اسمال را با کبوترانش تنها گذاشت...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 11 آذر 1401 21:02
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 34 شماره 282 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت یازدهم: بوی رقیب ... و باز عصر یک روز تعطیل بود و اسمال با کبوترانش عالمی داشت برای آنها از مهر و علاقه و دوست داشتن سخن می گفت. یک یک آنان را در آغوش می گرفت و نوازش می کرد و خطاب قرار می داد و راز دل بر...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 4 آذر 1401 21:18
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 33 شماره 281 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت دهم: استاد مینیاتور مسئولین رضایت و خرسندی خود را از روش کار اسمال پنهان نمی کردند. روزی یکی از معاونین دانشگاه در حال سخنرانی برای دانشجویان بنا بر حکم ضرورتی در کلام، به موضوع وجدان کاری یا احساس مسئولیت...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 27 آبان 1401 20:46
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 32 شماره 280 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت نهم: ننه دریای حسود! ... اسمال روی تختش دراز کشید و دستهایش را به پشت سر قلاب کرد و گفت:«مادر! میخوام خواهش کنم یه بار دیگه قصه دخترای ننه دریا رو برام بخونی! همون قسمتی که ننه دریا حسودی می کنه و...» (1) و...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 20 آبان 1401 21:21
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 31 شماره 279 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت هشتم: عروس ننه اسمال ...ننه اسمال در حالی که ظرف غذای نیم خورده ی پسرش را کناری می گذاشت جواب داد:«آره مادر! یک نمایش تماشایی به نفع ما!» اسمال با عجله پرسید:«چطوری!؟» مادر همچنان که به آشپزخانه رفت و آمد...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 13 آبان 1401 21:08
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 30 شماره 278 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت هفتم: چرخش چرخ روزگار ... و به فکر فرو رفت... تا چشمش به جمشید دوستش افتاد که از دور می آمد و برای او دست تکان می داد. وقتی نزدیک تر شد با هیجان گفت:« امروز جات خالی بود اسمال آقا! چنان حالی از حاجی آجیلی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 6 آبان 1401 20:36
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 29 شماره 277 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت ششم-عشق و عاشقی کیلو چنده!؟ ...خانم:«دختر که کالا نیس خرید و فروش بشه! احساس داره، فکر داره، شعور و حق انتخاب داره!» حاجی:«خانم! امروز جای این حرفا نیس! کاسه رو باید جایی فرستاد که برگرده قدح!» خانم:«پس بگو...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 29 مهر 1401 21:28
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 28 شماره 276 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت پنجم: رنج شرم ...و شیرین بغضش ترکید و با صدای بلند زیر گریه زد و دو دستش را به صورت گرفته از اتاق بیرون رفت... سکوتی تلخ و سنگین جایش را پر کرد... خانم حاجی بغضش را فرو داد و به صدا در آمد:«حاجی!؟ حاج آقا!...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 22 مهر 1401 20:29
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 27 شماره 275 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت چهارم: کبوتر باز یک لاقبایی! ...کسی جرمی مرتکب شده!؟ دنبال مجرم می گردین!؟» حاجی:«می خواستی چی بشه خانم؟ آبروریزی تا کجا!؟ مسخره و مضحکه مردم شدن تا کجا!؟ کو کجاست!؟ شیرین کجاست!؟»خانم با صدای آهسته و...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 15 مهر 1401 20:36
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 26 شماره 274 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سوم : تشنه شادی :«می بینی حاجی! این مردم فقط منتظرن فرصت گیر بیارن، بدشون نمیاد دستی بالا کنن!» حاجی آجیلی غرید:«جمشید مشنگ! تو هنوز دست از این مسخره بازی بر نداشتی!؟» جمشید:«حاجی جون! جون من دیدی چجوری...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 8 مهر 1401 20:45
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 25 شماره 273 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت دوم-جمشید مشنگ ...جهت اطلاع شما آقایون! همین چند روز پیش کس و کار یک خواستگار محترم برای تحقیق به این محله میان! می دونین این همسایه ها چی میگن!؟ جواب میدن دختر حاجی آجیلی که شیرینی خورده اس... نومزد...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 1 مهر 1401 19:42
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 24 شماره 272 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت یکم-حاجی آجیلی(1) «نه! نمیشه! مثل اینکه باید توی محله جار بزنم یا اطلاعیه صادر و به در و دیوار بچسبونم! آی ایهاالناس! آی ایها الناس! من دختر به یک کبوتر بازِ اسکلتی نمیدم! من دختر به اسمال سیخی نمیدم!(2) به...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 25 شهریور 1401 21:34
دنباله داستانک در عصر ما شماره 23 شماره 271 از مجموعه داستانک در عصر ما قانون طبیعت پیرمرد سنی را پشت سر گذاشته بود. شنوایی مناسبی نداشت و کم سویی چشم هایش را با عینک ته استکانی تا حدودی جبران می کرد. در ساختمانی قدیمی با دیوارهای کاه گلی و سقفی چوبی به سر می برد. این ساختمان در انتهای باغ بنا شده بود و با یک خیابان...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 18 شهریور 1401 20:53
دنباله داستانک در عصر ما شماره22 شماره270 از مجموعه داستانک در عصر ما چشم و چراغ باغ دوست دانشجویم با زیر چشم کبود، شرح می داد:«آشوبی بود! لحظه به لحظه خطرناک تر می شد! شانس آوردیم استاد رسید! من که با یک دست چشمم را گرفته بودم و با یک دست وضعم را مرتب می کردم به استاد که جلوی در کلاس مات و متحیر ایستاده بود...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 11 شهریور 1401 20:51
دنباله داستانک در عصر ما شماره21 شماره269 از مجموعه داستانک در عصر ما لبخند باغبان قسمت سوم بخش پایانی .... و آسمان آبی تر از همیشه به نظر می رسید. تابش گرم و دلپذیر آفتاب گویی حیات دوباره به باغ بخشیده بود. پرندگان گوناگون سر و صدایی به پا کرده و بدون شک ابراز شادمانی می کردند. برخی بالهای خود را می تکاندند و لرزشهای...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 4 شهریور 1401 21:34
دنباله داستانک در عصر ما شماره 20 شماره 268 از مجموعه داستانک در عصر ما لبخند باغبان قسمت دوم ...پیرمرد از خیال و رویا بیرون آمد، پنجره را بست، پتویی بر سر کشید و از در کلبه بیرون زد و به سوی انباری در انتهای باغ شتافت... آسمان می غرید و ریزش باران و تگرگ همراه با وزش باد شدید ، کلافه کننده بود به طوری که شدت باد پتو...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 28 مرداد 1401 20:43
دنباله داستانک در عصر ما شماره 19 شماره 267 از مجموعه داستانک در عصر ما لبخند باغبان (داستانی کوتاه در سه قسمت) قسمت اول صدای غرش رعدی سنگین و ممتد همراه با برق و باد،باغبان پیر را بیدار کرد و غرشی سنگین تر... پیرمرد را از تخت خوابش پایین آورد. چشمهایش را بهم مالید و جلو تنها پنجره کلبه ایستاد. پنجره را گشود، صبح...