گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

داستانک در عصر ما

 

نوشته: سیدرضا میرموسوی

شماره 48


مرد از سر کار برمی گشت. طبق معمول از مغازه نزدیک خانه، کلی خرید کرد به طوری که به زحمت آنها را با خود می برد. خسته از کار و ناراحت از مغازه دار بود. فکر کرد، « این مغازه هم دیگه به درد نمی خوره... جنس خوبی که نمی ده، برخی اجناسشو تحمیل هم می کنه... شاید حروم و حلال سرش نمیشه... یه نوع کلاه برداریه... بیخود نیس که دو سال نشده، مغازشو بزرگ کرده و اجناسشو چند برابر...خودشو بزور جا میده...چه شعاری هم به دیوار زده: 

(راستی از تو مدد از کردگار)

                                              نظامی


چه زبون چرب و نرمی هم داره...چه احترامی به مشتری می ذاره...»همینطور با خودش بحث و جدل داشت... که از پشت سر صدایی شنید...برگشت و مغازه دار را دید که او را صدا می زنه و به طرفش می دوه... و رسید و نفس زنان گفت:« آقای...آقای...ببخشید! کیف پولتون رو جا گذاشتین!» مرد به محتوای کیف نگاهی کرد و بعد ...سابقه نداشت به این شدت سرتا پایش خیس عرق شود!!!

مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان

 

مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان

سیدرضا میرموسوی


ق)

موضوع دیگری که با نثر ارتباط دارد موضوع توصیف است. گاه نویسنده در حین کار به موقعیتی می رسد که می خواهد فضای داستان را آن طور که در تخیل خود می بیند، تصویرسازی کند، در چنین شرایطی نباید از نثری که انتخاب کرده فاصله بگیرد یا شکل غلو آمیز یا اطناب پیدا کند. که در این صورت در حوصله خواننده نمی گنجد.

داستانک در عصر ما

نوشته: سیدرضا میرموسوی

شماره 47

جوان با قهر درِ حیاط را بهم کوبید و رفت... صدای پدر بلند شد:« به جهنم!» مادر گفت:« زبونتو گاز بگیر مرد! اون جوونه ممکنه بره کار دست خودش بده...ممکنه خدای نکرده بره و برنگرده...» پدر گفت:« کجا می خواد بره! نه کار داره ، نه بار داره، گشنش که بشه بر می گرده...»

ولی مادر بی تابی می کرد. شتاب زده کاسه ای پر آب را جلو در توی کوچه پاشید! بغض کرده به برادرش زنگ زد و شکسته بسته مشاجره ی پدر و پسر را گفت و طولی نکشید که به دوستان پسرش خبر داد. کمی خیالش آسوده شد. اما نه! به فکرش رسید برای شام پسر غدایی را که دوست دار بپزد. در آشپزخانه، ضمن نذر و نیاز فکر کرد پیراهن شسته شده ی پسر را اتو بزند. غروب نشده، چادر سر کرد و در اطراف خانه از هر کسی دوست و آشنا، سراغ پسرش را می گرفت. شب خسته و افسرده به خانه برگشت. که کفش های برادر و پسرش را دید! با پدر گفتگو می کردند. آهسته به آشپزخانه رفت، نفس عمیقی کشید و بغضش ترکید ... سیل اشک بود که صورت و لباسش را خیس می کرد...

داستانک در عصر ما

شماره: 46

سیدرضا میرموسوی


دو مأمور دادستانی پدر را بردند! طلبکاران شکایت کرده بودند. یعنی پدر ورشکسته است! پس بگو چرا به زیرزمین پناه برده!؟ و ما مدتی می شد که دستور داشتیم هر کسی سراغ پدر را گرفت، بگوییم به مسافرت رفته... و هر روز چندبار این دروغ را تکرار می کردیم! گاهی که سرک می کشیدم، پدر یا با خود کلنجار می رفت یا حساب و کتاب می کرد و یا میخ می ایستاد و به نقطه ای خیره می شد! روز ملاقات به دیدنش رفتیم. چشمش که به ما افتاد پرسید:« هیچ قوم و خویشی، دوستی، آشنایی کمکی نکرد!؟» و مادر مهربان تر از همیشه پاسخی داد که پدر را سخت به فکر فرو برد. مادر اشک ریزان گفت:« من و شما عمری را با هم سپری کردیم، چه گلی به سر کسی زدیم!؟ کدوم عمل خیری رو  برای رضای خدا انجام دادیم!؟ یا کجا دست ناتوانی رو گرفتیم!؟» تا اینکه خبر رسید مردی ودیعه سپرده و پدر فعلا آزاد شده... مادر می گفت:« دایی است که چند سال پیش در اختلافی خانوداگی از سوی پدر طرد شده بود!!!

مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان

مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان


ض)


نثر ساده امروز مقبول و متداول است. در کنار آن گاه نثر محاوره ای یا عامیانه هم دیده می شود که صمیمیت بیشتری نشان می دهد. اما همانطور که از نامش بر می آید از زبان گفتار عامیانه بهره می برد و در راه تعالی فرهنگ و اندیشه باز می ماند