-
داستانک در عصر ما
جمعه 14 مهر 1402 21:12
بخش دوم-شماره 78 شماره 326 از مجموعه داستانک در عصر ما شب دومادی شاغلام قسمت سوم همه کنجکاوانه دورش جمع شدیم و او ادامه داد:« از توی کوچه که هیچ راهی نیس! می مونه بالای پشت بوم، چند تا خونه بالاتر کنار خونه ی حاج ناصر قصاب کلی آجر ریختن، مثل اینکه حاج ناصر بنایی داره، میشه از بالای آجرها رفت پشت بوم و پشت بومای کاهگلی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 7 مهر 1402 21:01
بخش دوم-شماره 77 شماره 325 از مجموعه داستانک در عصر ما شب دومادی شاغلام قسمت دوم و من باورم شد که پس بی سبب نیس شاغلام این روزا اینقدر سر بزیر و کاری شده! نگاه نگار کار خودشو کرده! کارِ دل و دلدادگیه و دلش لرزیده و دلدار دلشو برده و به هر کجا بخواد میکشه و می بره(رشته ای بر گردنم افکنده دوست/می کشد آنجا که خاطرخواه...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 31 شهریور 1402 20:47
بخش دوم-شماره 76 شماره 324 از مجموعه داستانک در عصر ما شب دومادی شاغلام قسمت اول گروهی از جوانان کاسب بازار در فرصت فراغتی داخل مغازه آقا سید جمع شدند و خواهش کردند تا سید مطابق قولی که داده ماجرای شب دامادی شاغلام را به طور مشروح نقل کند و مشتاقانه چشم به دهان سید بازار دوختند! سید که خواهش و اشتیاق آنان مجذوبش کرده...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 24 شهریور 1402 21:10
بخش دوم-شماره 75 شماره 323 از مجموعه داستانک در عصر ما جای گل، گل باش و... (از خاطرات سید بازار برای گروهی از بازاریان) داستان کوتاه در سه قسمت قسمت سوم، قسمت پایانی و یک نفس می دویدم تا خودمو به میدون راه آهن رسوندم. سه افسر پلیس زیر سایه چتری بزرگ گفتگو می کردن. می دونستم جوونا دنبالم هستن، نزدیک پلیسها نفس زنون...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 17 شهریور 1402 20:22
بخش دوم-شماره 74 شماره 322 از مجموعه داستانک در عصر ما جای گل، گل باش و... (از خاطرات سید بازار برای گروهی از بازاریان) داستان کوتاه در سه قسمت قسمت دوم روی مقوای بزرگی بالای گیشه نوشته بودن:«برای تهیه بلیط به سالنهای... مراجعه فرمایید» به سرعت به سوی سالنها رفتم و گیشه ی فروش بلیط مشهد رو پیدا کردم، اما چشمتون روز بد...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 10 شهریور 1402 20:57
بخش دوم-شماره 73 شماره 321 از مجموعه داستانک در عصر ما جای گل، گل باش و...(1) (از خاطرات سید بازار برای گروهی از بازاریان) داستان کوتاه در سه قسمت قسمت اول بنابر ضرورتی عازمِ تهرون شدم و به طور دقیق یادمه سال 1354 بود. از همون لحظه تصمیم با معضل تهیه بلیط قطار روبرو بودم! اتوبوس مشکلاتی داشت که برایم زحمت ایجاد می کرد...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 3 شهریور 1402 20:59
بخش دوم-شماره 72 شماره 320 از مجموعه داستانک در عصر ما و بچه ها دست زدند و هورا کشیدند... قسمت دوم - بخش پایانی و صدای حاج خانم درآمد:«خوبه! خوبه! حالا دیگه داداش ما شد مطرب!؟ حاجی حواست کجاس!؟ به همین زودی یادت رفت!؟ شما که تا سال گذشته به شرطی خونه برادرم می اومدی که سازش کوک باشه و فقط با موسیقی ازت پذیرایی کنه......
-
داستانک در عصر ما
جمعه 27 مرداد 1402 20:24
بخش دوم-شماره 71 شماره 319 از مجموعه داستانک در عصر ما و بچه ها دست زدند و هورا کشیدند... (داستان کوتاه در دو قسمت) قسمت اول سه قلوها بزرگ شدند(1) و با دو خواهر کمی بزرگتر از خود، خانه ی حاج جعفر بازاری را به خانه ای شلوغ و پر سر و صدا تبدیل کردند! نزدیکان حاج جعفر طنزوار او را حاجی عیال وار صدا می زدند! سه پسر نوجوان...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 20 مرداد 1402 20:39
بخش دوم-شماره 70 شماره 318 از مجموعه داستانک در عصر ما کلاه گشاد(داستان کوتاه در دو قسمت) قسمت دوم سومی :«آخرین قراردادم با حاج جعفر بود. رفته بودم عیادتش که خودش پیشنهاد فروش کالاهای انباریشو کرد. منم همونجا قرارداد بستم و چک کشیدم. قانونی، شرعی و عرفی!» چهارمی :«حاج جعفر یک ماهه مریضه و پس از معالجه دوران نقاهت رو...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 13 مرداد 1402 20:34
بخش دوم-شماره 69 شماره 317 از مجموعه داستانک در عصر ما کلاه گشاد(داستان کوتاه در دو قسمت) قسمت اول کسبه بازار تا چشمشان (به او) می افتاد یا روی خود را بر می گرداندند و به کاری خود را مشغول می کردند یا جواب سلامش را خیلی سرد و با اکراه می دادند! یا گاهی سلامش را نشنیده می گرفتند! این گونه برخوردها حالش را می گرفت و نمی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 6 مرداد 1402 22:21
بخش دوم-شماره 68 شماره 316 از مجموعه داستانک در عصر ما چشم به راه امشو درِ بهشت خدا وایه پندری ماه رَ عروس مِنَن، شوِ ارایه پندری (1) عباس آقا(تعمیرکار کفش)(2) به اتفاق همسرش توی کوچه، جلوی درِ حیاطشان را تندِ تند آب پاشی جارو می کردند. عباس آقا به خواست حاج خانم بیت بالا را با لهجه مشهدی و آواز وار و با سوز و حال...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 30 تیر 1402 20:50
بخش دوم-شماره 67 شماره 315 از مجموعه داستانک در عصر ما بازاریان بازاری اول:«میگم ها! این تغییر قیمت حسابی ما رو سرکار گذشته! اگر اتیکت ها رو به موقع عوض نکنیم، چشم به هم بزنی کلی کلاه سرمون رفته!» دومی:«آره بابا! خیلی باید حواسمون جمع باشه! آره بابا! دقت می خواد و مواظبت و حوصله می خواد و مراقبت آره بابا!» سومی:«خدا...
-
داستانک
جمعه 23 تیر 1402 21:19
بخش دوم-شماره 66 شماره 314 از مجموعه داستانک در عصر ما سینما(قسمت پنجم)(1) (از خاطرات سید بازار برای گروهی از بازاریان) جوانان بازاری تا فراغتی می یافتند، با هیجان زیاد از فیلمی سینمایی صحبت می کردند که در تنها سینمای شهرستان ما به نمایش در آمده بود و چنان احساسات و غرور از خود نشان می دادند که گویی خود را جای قهرمان...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 16 تیر 1402 16:01
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 65 شماره 313 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت چهل و دوم: خوشبختی کجاست؟(قسمت پایانی) و اندیشید:«پس پشت این فداکاریها، کاسه ای زیر نیم کاسه بوده و گر نه این روزا کسی برای کسی دل نمی سوزونه! کبوتر بازی که تو هفت آسمونم یک ستاره نداره...» و ناگهان با صدای...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 9 تیر 1402 20:25
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 64 شماره 312 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت چهل و یکم: فلاش بک دوستان بازاری پس از تشکر از بانوی محترم به اتفاق دیگر مهمانان دور و نزدیک حاجی آجیلی را به سوی خانه اش هدایت و وارد اتاق بزرگ پذیرایی کردند که ریش سفیدان محله دور تا دور اتاق نشسته بودند....
-
داستانک در عصر ما
جمعه 2 تیر 1402 22:55
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 63 شماره 311 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت چهلم: عروسی با شکوه و سید بازار ادامه داد:«حاج آقا! خواهش می کنم آروم باشین! کمی حوصله کنین! ببینین عروس خانم خوشحال و راضیه! اگر توجه کنین مرتب داره از مردم محله که در جشن عروسی اش شرکت کردن تشکر می کنه!...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 26 خرداد 1402 20:16
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 62 شماره 310 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و نهم: ازدحام نشاط انگیز خانم حاجی آجیلی بود و به محض رسیدن، صندوقچه را تقدیم خانم حاج آقا زرپور کرد و با صدای بلند قسم خورد که از جواهری تا کنون باز نشده و قفل طلایی اش هم شکسته نشده... بنز ابتدا آهسته...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 19 خرداد 1402 20:53
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 61 شماره 309 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و هشتم: سنکوپ حاج خانم برافروخته و درهم، دخترش خجالت زده همراه با باری از غم و برادر خانم حاجی حیران و سرگردان! رو در روی حاجی زرپور ایستادند! حاج خانم شاید دلش می خواست فریاد بکشد و به اصطلاح دنیا را بر...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 12 خرداد 1402 20:48
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 60 شماره308 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و هفتم: ماشین عروس و نیز بانوی محترمی که در این شب ها شعر خوانی می کرد(1) این گروه به در خانه ی آجیلی نرسیده توقف کردند! چرا که فریاد شادی مردم توجه آنان را جلب نمود. مشتاقانه به تماشا ایستادند. حضور...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 5 خرداد 1402 20:44
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 59 شماره307 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و ششم: جشنی به وسعت یک محله و یک کوچه ی تماشایی را به نمایش گذاشتند. پسربچه ها و دختر بچه هایی که با مادرشان به کوچه آمده بودند، جست و خیز کنان و با شادی دنبال یکدیگر می دویدند و ذوق زده سر به سر یکدیگر...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 29 اردیبهشت 1402 21:14
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 58 شماره 306از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و پنجم: چشمهای تماشا دست کم روز گذشته خبر می داد تا دنبال لوازم مورد نیاز برود و تدارک لازم را ببیند! از طرفی خوب می دانست که وقتی مادرش کاری را پیشنهاد می کرد یا کاری را از او می خواست به هر ترتیبی باید...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 22 اردیبهشت 1402 21:33
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 57 شماره 305 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و چهارم: هوای عروسی این مسئولیت منم تموم شد و باید برم سراغ کارهای مونده، میگم اسمال زمونه، زمونه ی نبردِ دلهاس باید بجنبیم، که وقت طلاس» و در حال رفتن حرف مادر اسمال را تکرار کرد:«تا فردا شب به خودت...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 15 اردیبهشت 1402 22:36
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 56 شماره 304 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و سوم: کساد متاع اسمال:«تو رو خدا بس کن! نمی خوام برام شعر و بحر الطویل سرِ هم کنی! که هیچ حوصلشو ندارم! یعنی چی!؟ بُزَک نمیر بهار میاد!؟» جمشید:«لازم شد به یادت بیارم شبی مادر در جلسه ای که داشتیم گفت...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 8 اردیبهشت 1402 23:03
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 55 شماره 303 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و دوم: فریاد درد اسمال که جمله آخری دلش را به شوق آورد ولی با سوز دل گفت:« مگر شیرین می تونه این روزا اینجا بیاد!؟ همین جوری تخیلی کشیدم! برای اینکه بیکار نباشم و مادرم راضی باشه!» جمشید:«اسمال! خیلی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 1 اردیبهشت 1402 20:44
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 54 شماره 302 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی و یکم:کبوتر خیال با دیدن شکل و خطوط زیبایی که بر دلش نشست طرح اولیه شکل گرفت زیرا این بار سوم بود که تصویر شیرین را بر دیوار می کشید. با دیدن طرح و سایه ای از وجود شیرین، به وجد آمد و ذوق و شوقش را به...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 25 فروردین 1402 20:34
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 53 شماره301 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت سی ام:آغاز اضطراب به خاطر پیش بینی ها و فعالیتهایی که کرده بود و کسی به جز ننه اسمال و خانم حاجی آجیلی خبر نداشت! فقط دلش برای دوستش می سوخت که خود گاهی عامل ارتباط اسمال و شیرین بوده و از شیفتگی و مهر و...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 18 فروردین 1402 21:47
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 52 شماره300 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و نهم:مهر فروزان و چگونگی مجلس و پذیرش مهمان و انتخاب سالن مناسب باید بررسی بشه و آماده شدن عروس به طور طبیعی زمون می بره اما چون شما اصرار دارین، سعی می کنیم تا آخر ماه این شرایط آماده بشه و تا شما چشم...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 11 فروردین 1402 20:47
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 51 شماره 299 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و هشتم : دل بیقرار حاج آقا زرپور دوباره دوید و در ماشین را برای خانم ها باز و آنها را به سوی مغازه راهنمایی کرد و خود نیز در کنارشان قدم بر می داشت تا اقلام انتخابی را سفارش دهد. خانم ها در این کاربا...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 4 فروردین 1402 22:25
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 50 شماره 298 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و هفتم : گالری جواهری دیگه نمی دونم چی بگم!؟ فقط مسئولیت رفتار و گفتار پسندیده فردا شب با شما دو تا خانم! فعلا خداحافظ. خانم حاجی آجیلی خیلی خونسرد به اتاق دخترش رفت و خندان لب لطیفه ای نقل کرد تا...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 26 اسفند 1401 21:27
یک عروس و دو داماد !!؟ (داستانی بلند برای بزرگسالان) بخش دوم-شماره 49 شماره 297 از مجموعه داستانک در عصر ما قسمت بیست و ششم : آخر ماه چه خبره!؟ با این وجود اسمال در هر کار تصویرگری دقت و ذوق بیشتری نشان می داد و با ظرافت تمام طرحهای اولیه را پیاده می کرد و در تهیه رنگ و ترکیبات آن و انتخاب قلمهای مناسب نسبت به کارش...