گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

داستانک

بخش دوم-شماره 66

شماره 314 از مجموعه داستانک در عصر ما

سینما(قسمت پنجم)(1)

(از خاطرات سید بازار برای گروهی از بازاریان)

جوانان بازاری تا فراغتی می یافتند، با هیجان زیاد از فیلمی سینمایی صحبت می کردند که در تنها سینمای شهرستان ما  به نمایش در آمده بود و چنان احساسات و غرور از خود نشان می دادند که گویی خود را جای قهرمان فیلم می دیدند! به ظاهر داستان آن فیلم مربوط به قیام بردگان بود. و هر کسی که به تبلیغات سینما توجه می کرد و عکس هایی از صحنه های مختلف فیلم را می دید، کنجکاو می شد هر طور شده آن را ببیند، از جمله خود بنده!

برای سیانس ساعت 11 صبح جمعه توی صف بلیط سینما بودم! یک ربع مانده به اکران فیلم درهای سالن باز شدند و جمعیت جوان برای نشستن در جای مناسب هجوم بردند. به خصوص که فضای جلو پرده سینما ارزان تر و تماشاگر افزون تر بود.

باید روی نیمکت های چوبی بدون تکیه گاه می نشستیم و هر نیمکتی چهار نفر چسبیده به هم! کنار من مردی کوتاه قد و میوه فروش دوره گرد بود که اهالی شهرستان اکثراً او را می شناختند زیرا با گاری دستی اش در کوچه و خیابان می چرخید. شنیده بودم که عاشق سینماست و کمتر فیلمی از دید او پنهان می ماند! فیلم سه ساعته بود و اغلب تماشاگران نهار خود را در دستمالی بسته و با خود می آوردند که به طور معمول گوشت کوبیده شده شب قبل بود که برای ناهار روز بعد حفظ می شد. فیلم شروع و کشمکش ها بر سر جا رفته رفته فروکش کرد و چشم ها به صفحه نقره ای خیره ماند!

ساعتی از فیلم گذشت و نفس ها در سینه ها حبس شده بود که مرد میوه فروش کنار من شروع به وول زدن کرد... بلند می شد، می نشست یا خم شده  زیر نیمکت و کفش ها و پاها را لمس و مرتب می گفت:«ببخشید! ببخشید!تا اینکه سر و صدای اطرافیان در آمد و به ناسزا گویی تبدیل شد! مرد میوه فروش به ظاهر آرام گرفت... ولی همچنان بیقرار بود...

پرده اول فیلم تمام شد و چراغ های سالن روشن، مرد میوه فروش مودبانه و عاجزانه خواهش کرد که دور و بری ها یک لحظه از جای خود بلند شوند! مرد جوان رو برویش چاق و پک و پهن بود که به زور و با غر و لند از جایش حرکت کرد که شلیک خنده پشت سری ها به هوا رفت... دستمال  غذای مرد میوه فروش، له شده به باسن جوان چاق چسبیده بود.


1-به داستانکهای 251 -252 - 253 - 254 رجوع شود

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.