-
داستانک در عصر ما
جمعه 25 آبان 1397 22:18
سیدرضا میرموسوی شماره 70 خبر خوشایندی نبود! مشخص هم نبود که چی شده! گوش به گوش نقل می شد که اتفاقی برای عباس آقا (تعمیرات کفش) 1 افتاده و خانمش هم در بیمارستان است! کسبه اطراف مغازه ی عباس آقا برای او احترام خاصی قائل بودند و به همین دلیل جلو مغازه او جمع شدند و پرس و جوی حال او و اتفاقی را که افتاده داشتند! عباس آقا...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 18 آبان 1397 21:45
سید رضا میرموسوی شماره 69 جوانک فکر کرد، باید تندتر حرکت کند وگرنه جوانک های دیگری سطل های را خالی می کردند! بیشتر به گاری دستی اش فشار آورد.گاه گاهی گاری را به دنبال خود می کشید! صدای خشکِ خرد شدن برگهای پاییزی زیر چرخهای گاری شنیده می شد. چرخهایی که کج و معوج می چرخیدند! باز به فکر فرو رفت... رنگ برگها زرد و نارنجی...
-
مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان
شنبه 12 آبان 1397 20:17
سید رضا میرموسوی ج) روایتِ «من ذهنی» در این شیوه روایتگر و اول شخص یکی است و رویدادها از چشم او دیده و از زبان او گزارش می شوند و نویسنده هیچ گونه دخالتی در اندیشه و بیان او ندارد. اگر «من ذهنی» احمق یا پلید است فضای داستان به گونه ای ترسیم می شود که او احساس می کند. بی آنکه اندیشه یا خرد نویسنده در آن دخالت داشته...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 11 آبان 1397 21:37
سیدرضا میرموسوی شماره 68 اوایل انقلاب بود که خبر آوردند:« جوانان غیور و انقلابی، شهربانی را تصرف و سرهنگ را اسیر کردند! و هر آن ممکن است هیجان و احساسات غالب شود و سرهنگ را به قتل برسانند! علی الخصوص که چنین اخباری از برخی شهرها به گوش می رسد!» روحانی انقلابی شهر به اتفاق همراهان سراسیمه به سوی شهربانی شتافتند. جمعیت...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 4 آبان 1397 21:55
سید رضا میرموسوی شماره: 67 یکدیگر را نمی شناختند، دو جوان جویای کار! اولی آگهی های استخدامی روزنامه را با دقت از نظر می گذراند. دومی گوشه ی دیگر نیمکت خود را رها کرده آفتاب می گرفت! اولی خود را جابجا کرد و به شماره شرکتی زنگ زد که جواب نگرفت. تکه ی کوچکی از نان بربری را جدا کرد و شماره دیگری را گرفت... پس از گفتگویی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 27 مهر 1397 21:42
سیدرضا میرموسوی شماره: 66 تعدادی از بازاریان با عجله نزد سید آمدند و گفتند:« چرا نشسته ای سید!؟ چن تا کاسب جوون به جون هم افتادن، پیش از اینکه خونریزی بشه ریش سفیدی کن!» سید مغازه را به شاگردش سپرد و با خود واگویه داشت: یکی از بازاریان کلامش را برید و گفت:«حاج جعفر ارثیه بهش رسیده، حجم اجناسشو طوری چیده که روی مغازه...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 20 مهر 1397 21:40
سیدرضا میرموسوی شماره 65 عجب گرفتاری! بچه این زمونه رو چجوری سرگرمش کنم!؟ چاره ای نبود! رو کرد به نوه اش و گفت:« آقا آرش! دوس داری شطرنج یا منچ با زی کنیم!؟ یا برات قصه بگم!؟» آرش که با گوشی اش کار می کرد گفت:« بذارین پیام بابا رو لایک کنم، الان بابا آنلاینه و بعد ادامه داد، بابابزرگ! حال دارینا !؟ بیایین کنار من تا...
-
داستانک در عصر ما
دوشنبه 16 مهر 1397 12:41
سیدرضا میرموسوی شماره: 64 آه از نهاد دانش آموزان بر آمد! وقتی شنیدند:«دبیر ورزش انتقالی گرفته و رفته...» در مورد احساس مسئولیت این دبیر کافی ست بگویم، هنگام بازی فوتبال که من شرکت داشتم پا به پای بازیکنان می دوید و مستعدین را تشویق و اشتباهات را اصلاح می کرد. به هر حال، دبیر جدید آمد. ابتدا خوشحال شدیم. ولی خیلی زود...
-
مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان
جمعه 6 مهر 1397 21:36
سیدرضا میرموسوی ب- روایت« منِ مفعولی» داستانی که «منِ مفعولی» روایت می کند خودش نقش چندانی در روابط و حوادث ندارد. ابتدا مختصری از زندگی خود می گوید و سپس داستان زندگی پرسناژها و روابط آنها را در ایجاد حوادث و اتفاقات بازگو می کند. امتیازی که این روایت دارد این است که می تواند به درون پرسناژها نفوذ و آنها را روانکاوی...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 6 مهر 1397 21:31
سیدرضا میرموسوی شماره: 63 « مرده ها زنده شدن... مرده ها زنده شدن....» کنار مزار مادر نشسته بودیم و همچون گذشته ها آرامش خاصی داشتیم و قرائت قران و ذکر دعا بر این آرامش می افزود. ولی فریاد بچه ها این آرامش را از ما گرفت! آنها سراسیمه و نفس زنان به طرف ما می دویدند... به محض رسیدن به سر و گردن ما چسبیدند و گفتند:«...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 30 شهریور 1397 21:14
سیدرضا میرموسوی شماره 62 کراسوس سردار رومیان نگاهی نافذ به مدیر موسسه گلادیاتوری کرد و گفت:« شنیده ام هدایت گر گلادیاتورهای شما یک ایرانی است!؟» مدیر موسسه عرض کرد:« بله قربان! سردار به سلامت! گرسنه بود به کارش گماشتیم! البته از سی سال تجربه کاری اش بهره می بریم(1)! کراسوس امر کرد:« حاضرش کنید!» پیر هدایتگر را آوردند...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 23 شهریور 1397 21:30
سیدرضا میرموسوی شماره:61 بحثی شورانگیز و عاشقانه بین زن و شوهر شروع شد. مرد : « عزیزم! درآمد من برای یه زندگی نسبتاً خوب کافیه، شما مجبور نیستی کار کنی!» زن : « مرسی، هدف من درآمد نیس!» مرد:« مدیریت خونه و خونواده و کار بیرون ممکنه خدای نکرده زود شکسته بشی!» زن :« همسر دلسوزم! کسی که کارشو دوس داره، زود شکسته نمیشه...
-
مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان(روایت «منِ» فاعلی)
یکشنبه 18 شهریور 1397 23:06
سیدرضا میرموسوی روایت «منِ» فاعلی الف) «منِ» فاعلی: داستانی را که « منِ» فاعلی روایت می کند خودش در تمام حوادث و اتفاقات نقش دارد به همین سبب می تواند همه ی مسائل و مشکلات را ببیند و روایت کند و نوشته را از خلوص و صمیمیت برخوردار سازد. اما ضعف این روایت این است که نمی تواند به درون پرسناژهای دیگر نفوذ کند.
-
داستانک در عصر ما
جمعه 16 شهریور 1397 21:30
سیدرضا میرموسوی شماره 60 اون روز یازده سالم شده بود که با پدر در خیابون قدم می زدیم و بعد ... ای کاش اون روز بیرون نمی رفتیم! ای کاش تو خونه می موندیم! اون روز پدر گاهی چنان گامهای بلندی بر می داشت که من به دنبالش می دویدم و در عین حال شیرین زبونی می کردم و از عشق و علاقه ام به رانندگی می گفتم که چه جوری باید از کلاج...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 9 شهریور 1397 22:10
سیدرضا میرموسوی شماره 59 مامان بر خلاف میل پدر، آن شب عروس ها و دامادهای مان را دعوت کرد تا همه دور هم باشیم. مامان به کمک خدمتکارش میز شام رنگین و با سلیقه ای را چید. خواهر بزرگم که کشیدن غذا را بر عهده گرفته بود، طوری حرکت کرد و آستین بالا زد که النگوهای پهنش را همه دیدند حتی از چشم خواهر کوچکم که با گوشی جدیدش ور...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 2 شهریور 1397 22:15
سیدرضا میرموسوی شماره: 58 همسایه هایی که او را می شناختند، شوخی جدی کنایه هایی می گفتند که چرا یک جوان تحصیل کرده دانشگاهی پارکینگ خانه پدری را به« سوپرمحله » تبدیل کرده است!؟ واقعیت این بود که در یکی دو آزمون استخدامی شرکت کرد ولی منتظر جواب نماند. از آنجایی که ذاتاً فعال و اعتماد به نفس بالایی داشت و همیشه این شعر...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 26 مرداد 1397 22:12
نوشته: سیدرضا میرموسوی شماره 57 گلادیاتورها دلاورانه شمشیر می زدند. زیرا پیرمردی سپیدموی را به نام هدایتگر به میدان نبرد آورده بودند و نیز تشویق و هلهله ی تماشاگران بر شجاعتشان می افزود. هدایتگر هر گونه غافلگیری دشمن را بر ملا می کرد. قیصر روم به اتفاق جمعی از سرداران به دقت میدان نبرد را زیر نظر داشتند و با کمال تعجب...
-
بروشور سه لتی اصول داستان نویسی
شنبه 20 مرداد 1397 23:36
دانلود بروشور سه لتی اصول داستان نویسی دانلود 1 دانلود 2 تماس با ما: irdastan.blogsky@gmail.com
-
داستانک در عصر ما
جمعه 19 مرداد 1397 21:56
سیدرضا میرموسوی شماره56 تعدادی از بازاریان دور سید جمع شده بودند تا ماجرای عشقی اش را برای چندمین بار تعریف کند. سید بازار می گفت: توی حیاط بودم که آوازی شنیدم، صدا لطیف و نازک و گوش نواز بود! جوونی و شیدایی، فارغ از غم رسوایی، چند تا آجر را پله کردم و از دیوار آویزون شدم چی!؟ دختر همسایه چقد بزرگ شده!!! ضمن اینکه...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 12 مرداد 1397 21:47
نوشته: سیدرضا میرموسوی شماره: 55 بگو مگو ها بالا گرفت و همسایه ها را به در حیاط کشاند. مرد جوانی رو در روی اکبر آقا همسایه ما با خشم و عصبانیت می گفت:« پس تکلیف من چی میشه؟ یعنی اینه شرط دوستی!؟» و اکبر آقا جواب می داد:« میگم ندارم!» چند نفر خواستند قضیه را فیصله بدهند که مرد جوان گفت:« به حرمت دوستی ضامن شدم وام...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 5 مرداد 1397 22:11
سیدرضا میرموسوی شماره 54 دوست نقاشم پس از سالها به وطن برگشته بود. تنها این آرزو را داشت که از مزارع و دشت های سرسبز زمان کودکی دیدن کند و باز آسمان آبی را ببیند، جایی که نسیمی خنک از روی بوته های سبز و شاداب و درختان بلند اطراف آنها می وزید و ما جانی تازه می گرفتیم و شادی کنان دنبال بچه گنجشکها می دویدیم. اکنون سوار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 تیر 1397 22:10
سیدرضا میرموسوی 3- لحن داستان: با دیدگاه یا زاویه دید و نثر داستان پیوند نزدیک دارد. لحن داستان تلقی راوی نسبت به داستان و آدمهای آن است. راوی ممکن است آنها را دوست داشتنی و مهربان یا خشن و بی رحم یا دانا و اندیشمند و یا برعکس نادان و غم انگیز و ... معرفی کند. راه دریافت لحن داستان: 1-از نثر داستان و بررسی محتوای...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 29 تیر 1397 22:19
سیدرضا میرموسوی شماره: 53 پذیرایی از خواهر شوهر در آن شرایط خاصِ رشک برانگیز، کاری بس دشوار به نظر می رسید. بدتر اینکه خانم خانه بیش از حد و حساب احساساتی بود! به همین دلیل با لبخندی زورکی و ادب و احترامِ ساختگی، توام با تحمل فشار عصبی، به کار پذیرایی ادامه داد. خواهر شوهر دُردانه وار سرش را روی زانوی برادر گذاشته و...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 22 تیر 1397 14:52
سیدرضا میرموسوی شماره: 52 مرد جوان صدایش را بلند کرد:« یه باره بگو برم دزدی! حواست کجاست خانم!؟ اجاره خانه... اجاره مغازه... قسط ماشین.... قسط مبلمان جدید و حالا تلویزیون مخصوص ! آخه از کجا؟» خانم گفت:«بچه که اینا رو نمی فهمه!؟» مرد بلافاصله گفت:« قربون آدم چیز فهم! شما که اینا رو می فهمی چرا حمایتش می کنی!؟» خانم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 تیر 1397 21:59
سیدرضا میرموسوی شماره 51 کتاب خانه اش بار سنگینی بود که در جابجایی ها و به ویژه اجاره کردن خانه جدید اذیتش می کرد. شرایط کاری هم فرصتی برای مطالعه باقی نمی گذاشت. البته لپ تاپ اطلاعات لازم را می داد. تصمیمش را گرفت و به کمک دوستان، کتاب ها را در شلوغ ترین پیاده رو بساط کرد. چند جلدی را بردند تعداد زیادی باقی ماند....
-
مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان
چهارشنبه 13 تیر 1397 21:51
سیدرضا میرموسوی 2- و اما شیوه های وصف شبیه معرفی آدم های داستان است: توصیف به وسیله ی خود نویسنده که توصیف مستقیم نامیده می شود. توصیف به وسیله ی پرسوناژها که توصیف غیر مستفیم نامیده می شود. توصیف به وسیله ی عملکرد. نکته: توصیف های کشش دار و غلو آمیز سبب شکستن حس خواننده می شود.
-
مشکلات عمده داستان نویسی دانش آموزان
چهارشنبه 13 تیر 1397 21:47
سیدرضا میرموسوی توصیف مناسب: 1- توصیف مناسب و تصویرسازی زیبا امکان می دهد که خواننده داستان را ببیند و داستان دارای تابلوهایی فراموش نشدنی شود و این مهم بستگی به دو نیروی ذوق و تخیل نویسنده دارد .
-
داستانک در عصر ما
جمعه 8 تیر 1397 11:35
سیدرضا میرموسوی شماره 50 خبر مثل بمب توی بازار ترکید: سیّدبازار عاشق شده...گوش به گوش نقل می شد: کی میگه لیلی و مجنون دیگه پیدا نمیشه!؟ دود از کنده بلند میشه... خدا به دادش برسه، میگن رقیب عشقیش جمشید گوش بُریدست... میگن این جمشید توی شرط بندی می بازه، شوخی شوخی یه گوششو می برّن... اونم عصبانی شده با چاقو چند نفر رو...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 1 تیر 1397 21:57
نوشته: سیدرضا میرموسوی شماره:49 مرد جوان روی ماسه های نرم دراز کشیده و ظاهرا از آفتاب درخشان و نسیمِ جان بخش دریای مواج لذت می برد. گوشه ای دنج و دور افتاده ای از ساحل را انتخاب کرده تا بتواند بدون مزاحمت های حضوری و صوتی مردم با صفحه لپ تاپش حالی بکند. بهترین جا بود! جز صدای امواج و صدای مرغان دریایی صدای دیگری شنیده...
-
داستانک در عصر ما
جمعه 25 خرداد 1397 23:22
نوشته: سیدرضا میرموسوی شماره 48 مرد از سر کار برمی گشت. طبق معمول از مغازه نزدیک خانه، کلی خرید کرد به طوری که به زحمت آنها را با خود می برد. خسته از کار و ناراحت از مغازه دار بود. فکر کرد، « این مغازه هم دیگه به درد نمی خوره... جنس خوبی که نمی ده، برخی اجناسشو تحمیل هم می کنه... شاید حروم و حلال سرش نمیشه... یه نوع...