گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

داستانک در عصر ما

نوشته: سیدرضا میرموسوی

شماره 109



استاد هر روز که به کلاس می رفت روی وایت برد با خط زیبای نستعلیق نوشته شده بود: « به کجا چنین شتابان!؟»(1) و ایشان به قدری در کار خود غرقه بود که عبارت فوق را نادیده می گرفت. لیکن دانشجویی سمج قبل از ورود استاد عبارت مذکور را بر وایت برد نقش می زد!

که بر اساس پرسش همیشگی گروهی از دانشجویان شکل گرفته بود!

 استاد هر جلسه با احساس مسئولیت و صرف انرژی بیشتر به کار انتقال دانش همت می گمارد به طوری که دانشجویان در پایان کلاس می گفتند:


«بازم برق آسا گذشت یا نفهمیدیم زمان چگونه گذشت!؟»

در این میان دانشجوی سمج صبرش سر آمد و پرسش همیشگی را مطرح کرد:« استاد! با عرض پوزش! تو این شرایط که برخی از دوستان آینده ای روشن نمی بینن شما چگونه هر جلسه پربارتر و جذاب تر تدریس می کنین!؟

و به قول این دوستان {به کجا چنین شتابان!؟}»

استاد که آمادگی ذهنی داشت لبخندی زد و گفت:« دقت کنید! دلبستن به رشته ی دلخواه و دل دادن به آن شما را به جمع دلدادگان می کشاند و { دلدادگان در زندگی معجزه هایی می بینند که همواره به آنها دل می بندند}(2) و این دلبستگی تخیل و خلاقیت آنان را به کار می اندازد و بنابراین هیچ گاه بیکار نمی مانند!»


1-شفیعی کدکنی

2-مارسل پروست(در جستجوی زمان از دست رفته)





نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.