گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

داستانک در عصر ما

دنباله

داستانک در عصر ما

شماره18

شماره 266 از مجموعه داستانک در عصر ما

رویای پرواز

گروهی از دانشجویان به طور اتفاقی در محوطه دانشگاه و در گوشه ای دنج، استادی را دوره کرده بودند که نسبت به ایشان تعلق خاطر خاصی داشتند و از این موقعیت می خواستند بیشترین بهره را ببرند.

آنان ذوق زده به خاطر این فرصت بدست آمده و با رعایت احترام و ادب، پرسشهای خود را به نوبت مطرح می کردند. استاد طبق عادت با آرامشی تحسین برانگیز به سوالات دانشجویان به دقت گوش می داد و در حد دانش خود با پاسخهای  معقول و منطقی رضایت خاطر آنان را فراهم می نمود.

تعدادی از دانشجویان از این موقعیت استفاده کرده پا را فراتر گذاشتند و پرسشهایی بی پروا و خصوصی می پرسیدند! البته بیشتر موضوع این پرسشها حول محور(هجرت) می گردید و دانشجویی به نمایندگی از دیگران این پرسش جمعی را اینگونه بیان کرد:«استاد! با عرض ارادت! چرا پرندگانی که تربیت شده ان و بال و پروازشون کامل شده و می تونن دست کم با کمترین تلاش یا بال زدن به تهویه هوا کمک کنن، مسیر پروازشون رو تغییر داده راهی سرزمینهای دور میشن! بدتر اینکه پشت سرشون رو هم نگاه نمی کنن! حال اون که به طور طبیعی پرندگان مهاجر سالانه به زیستگاه های خود بر می گردن!؟»

استاد برای لحظاتی به فکر فرو رفت و سپس سخنان خود را پیرامون موضوع تغییرات اقلیمی و علل و عوامل آن توضیح داد و نیز گفت:« از دیگر عوامل افکار گوناگون در جوامع و کم لطفی نسبت به طبیعت و... بی تاثیر نیست»

دانشجویان سراپا گوش، و چشم بر دهان استاد دوخته بودند که چگونه می خواهد به موضوع اصلی برگردد!؟

استاد در ادامه نتیجه گرفت که:«پرندگان مهاجر به طور غریزی به دنبال مناطق بهتر و مطلوب تر هستند...»

و در این هنگام خطوط حزنی در چهره استاد نمایان شد که از دید دانشجویان پنهان نماند و این حزن سریع به گلوی استاد فشار آورد که ایشان به سرفه افتاد و چشمانش را اشک پوشاند و چون قصد رفتن کرد با عذرخواهی خواند:

« اگر در من درختی بود و شکوفه

 از آن کبوتران رفته

 یکی بر می گشت.»(1)


1-بهزاد عبدی



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.