سیدرضا میرموسوی
شماره 88
مادر برای مشاور توضیح می داد: « دخترم مدتیه کم می خوابه، کم حرف می زنه و کم غذا می خوره. نگاهی سرد و اقوام گریز داره و در خلوت خودش اشک می ریزه... می پرسیم چی شده؟ مریضی یا کشتی هات غرق شده!؟ جوابش فقط کلمه ی ، "هیچی" یه،
به خدا نمی دونیم چی کار کنیم! » و باز حرف هایش را با اضافاتی تکرار می کرد و همان جمله ی نمی دونیم چی کار کنیم تکیه کلامش بود که مشاور در فرصتی مناسب کلامش را قطع و اجازه خواست با دختر گفتگویی داشته باشد!! بدین منظور دختر را از مادر دور کرد و با مهر و صمیمیت پرسش هایی را شروع که ابتدا دختر کوتاه جواب می داد و رفته رفته مجذوب خلوص مشاور شد که مشاور در این شرایط از او خواهش کرد تستهایش را پر کند و اضافه نمود که این تست ها محفوظ است هر چه می خواهد دل تنگت بگو زیرا ما باور داریم:
« ... دل بود آگـه که وفـا دار کیست»(1)
و بعد از آن گفت برای جواب گرفتن دو روز دیگر مراجعه کنند.
روز قرار مشاور گفت:« مادر محترم! دختر شما هیچ مشکلی ندارد اگر موارد این نامه را رعایت کنید ان شاءالله مسائل موجود برطرف می شود:
1-اجازه بدهید دخترتان خودش نیازهایش را انتخاب کند.
2- اجازه بدهید اظهار نظر کند.
3-اگر اشتباهی سر زد، سرزنشش نکنید بلکه طورری رفتار کنید که متوجه اشتباهش بشود.
4 -خواهش می کنم اجازه ندهید کسی به جای او حرف بزند.»
1) نظامی