گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

گلهای پِیرنگ

وبلاگی برای ترویج آموزش داستان نویسی

داستانک در عصر ما

سیدرضا میرموسوی

شماره: 39



به طور تصادفی دوستم را دیدم و شوکه شدم! مگه میشه!!؟ یه ماه پیش ، نه، دقیقاٌ سی و سه روز پیش که دیدمش مثل همیشه شوخ و شنگ و بذله گو بود و به اصطلاح شیطون رو به خنده می انداخت. ولی اکنون یعنی پس از سی و سه روز! ریش و موهای سرش سفید شده، چهره چروکیده و درهم !!! انگاری سی و سه سال پیرتر شده!!! بی اختیار پرسیدم: « چیزی شده!؟ چرا!؟» نذاش حرفم تموم بشه و گفت:« کُلِ سرمایه و پس اندازم، به اضافه ی پولِ فروش طلاهای همسرم رو به سرمایه داری مثلا آبرومند و معتمد سپردم تا با سود اون روزگار بهتر سپری بشه! اما فعلاٌ سرمایه دار آبرومند! تو زندونه و سرمایه ما باد هوا!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.