بخش دوم-شماره 131
داستانک
شماره 378 از مجموعه داستانک در عصر ما
ننه اسمال پیر
این روزها ننه اسمال را کمتر کسی می تواند ببیند. از خانه بیرون نمی آید مگر برای کارهای ضروری خود و برخی خانواده هایی که می شناسد. خیلی سرش شلوغ و گرفتار است... موضوع از این قرار است که مردمِ بیمار به ویژه گلودردها به ننه اسمال مراجعه می کنند! اصل مطلب به سالها پیش بر می گردد که همسایه های محل و خود بنده هرگاه دچار گلو درد می شدیم پیش ننه اسمال می رفتیم و فقط می گفتیم:« آب دهنمون رو پاییین می دیم گلومون درد می کنه... وای به وقتی که از خوراکی های دیگه استفاده کنیم!»
ننه اسمال دستانش را آبی می زد و با پیش بندش یا دامنش خشک می کرد و با بسم الله انگشتش را توی دهان فرو می برد و انتهای گلوی بیمار را از راست به چپ یک نوبت به بالا فشار می داد یا از گوشه ای به گوشه ای دیگر... و معتقد بود که گلو ورم کرده و پایین آمده یا لوزه ها پایین آمدند و راه گلو را بسته اند! چشمان ما پر آب می شد و گاهی تلاش می کردیم جلوی حال بهم خوردگی و استفراغ را بگیریم! آن زمان پول گرفتنِ ننه اسمال رسم نبود، کار خیری انجام می داد. یکی دو روز بعد گلویمون خوب می شد! کم کم خبر آمد که این کار بهداشتی نیست و گلو چرک کرده و نام این بیماری (آنژین) است و باید آنتی بیوتیک مصرف شود تا چرکها خشک شوند و اگر بدن همراه با تب باشد از همه بدتر، ممکن است آسیبهای دیگری به سلامتی انسان وارد کند.
و کار ننه اسمال تعطیل شد و او به قول امروزی ها مددکار اجتماعی شد.
اما امروز پس از سالها که بنده این مطالب را می نویسم دوباره کار ننه اسمالِِ پیر رونق گرفته و بعضی ها به خاطر هزینه های سنگین بهداشت و درمان به خود درمانی رسیده یا درمانهای خانگی را پذیرفته اند و ننه اسمال پیر و چالاک بابت هر گلویی که معالجه می کند مبلغی می گیرد، که هزینه های زندگی امروز در آمد بیشتری را می طلبد.